مولانا جلالالدین محمد بلخی، شاعر و عارف بزرگ ایرانی، در اشعار خود به زیبایی از باران بهعنوان نمادی از عشق و رحمت الهی یاد کرده است. در ادامه، چند بیت از اشعار او که به باران اشاره دارند، آورده شده است:
غزل شمارهٔ ۴۴۱:
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حُسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهرهٔ مُشَعشَعِ تابانم آرزوست
در این ابیات، مولانا با اشاره به آفتاب حُسن که از پشت ابر بیرون میآید، بهطور غیرمستقیم به باران و ابر اشاره میکند.
غزل شمارهٔ ۵۳۳:
باران در ۱۰ سال قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ساعت ۱۹: …
عرفان مولانا و حلاج از مسیر دین و شریعت بوده و عرفای حقیقی هرگز از دین و شریعت عبور نکردند.
در این غزل، مولانا به باران اشاره میکند و آن را بهعنوان نمادی از رحمت الهی و پاکی میداند.
غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:
رو سر بِنِه به بالین، تنها مرا رها کن
تَرک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
در این غزل، مولانا به موج سودا اشاره میکند که میتواند تداعیکننده باران و تلاطم دریا باشد.
غزل شمارهٔ ۱۳:
ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما
کای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جدا
ای گل ز اصل شکری تو با شکر لایقتری
شکر خوش و گل هم خوش و از هر دو شیرینتر وفا
در این غزل، مولانا با اشاره به باد بیآرام و گل، بهطور غیرمستقیم به باران و طبیعت اشاره میکند.
این اشعار نشاندهنده نگاه عمیق مولانا به طبیعت و استفاده از عناصر آن برای بیان مفاهیم عرفانی و عاشقانه است.