شعر «پدرم! کلهی صبح است! برو! داد نزن!» اثر جواد بنیاسدی
پدرم! کلهی صبح است! برو! داد نزن!
وقت آن نیست که در خواب خدا باشم من
میروم تا که بگیرم نفسی از آزادی
زود رفتن زبر و برگ ریا باشم من
تفسیر شعر
این شعر به نقد رفتارهای ریاکارانه در دین پرداخته و فاصله گرفتن از معنای واقعی ایمان را به تصویر میکشد. جواد بنیاسدی با استفاده از زبانی ساده و مستقیم، به تضاد میان رفتار ظاهری و باطنی افراد در مذهب اشاره میکند. او با تأکید بر آزادی و دوری از ریاکاری، نقدی بر کسانی دارد که به ظاهر دیندارند اما در عمل از معنای واقعی ایمان دور هستند.
معنی کامل شعر
در این شعر، “پدر” نماینده نسلهای قدیمیتر است که به سنتها و ظواهر دینی پایبندند. شاعر از پدر میخواهد که او را مجبور به پیروی از این ظواهر نکند و به جای آن اجازه دهد که معنای واقعی آزادی و ایمان را تجربه کند. استفاده از عبارت “کلهی صبح” نشاندهنده شروعی جدید و دوری از گذشتهای است که با ریاکاری همراه بوده است. شاعر با بیان “نفس از آزادی” به ارزشهای واقعی و انسانی اشاره میکند که فراتر از تظاهر و ریاکاری است.
نتیجهگیری
شعر «پدرم! کلهی صبح است! برو! داد نزن!» یک دعوت به صداقت و دوری از ریاکاری در دین است. شاعر با بیان این که ایمان واقعی در صداقت و آزادی است، نقدی قوی بر رفتارهای ظاهری و بدون عمق دینی وارد میکند. این اثر همراستا با اشعار فروغ فرخزاد، به اهمیت صداقت و نقد تظاهر در جامعه میپردازد و از خواننده میخواهد که به جای پیروی از ظواهر، به جستجوی معنای واقعی ایمان بپردازد.
“`