شروع جنگ جهانی دوم

شروع جنگ جهانی دوم

پربازدیدترین این هفته:

هشدار مسئولیت سرمایه گذاری
دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

جنگ جهانی دوم، یکی از بزرگ‌ترین و ویرانگرترین درگیری‌های تاریخ بشر، در سپتامبر ۱۹۳۹ آغاز شد. این جنگ به دنبال تنش‌های سیاسی و اقتصادی ناشی از جنگ جهانی اول و معاهده ورسای شکل گرفت. کشورهای محور، شامل آلمان نازی به رهبری آدولف هیتلر، ایتالیا تحت رهبری بنیتو موسولینی و ژاپن، در برابر متفقین، شامل بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده قرار گرفتند. این جنگ نه تنها به تغییرات عمده‌ای در نقشه‌های سیاسی جهان انجامید، بلکه تأثیرات عمیقی بر جامعه، فرهنگ و اقتصاد جهانی گذاشت. جنگ جهانی دوم تا سپتامبر ۱۹۴۵ ادامه داشت و با شکست کشورهای محور به پایان رسید.

علل شروع جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی دوم، یکی از بزرگ‌ترین و مخرب‌ترین درگیری‌های تاریخ بشر، در سال 1939 آغاز شد و تا 1945 ادامه یافت. برای درک علل شروع این جنگ، باید به مجموعه‌ای از عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که در دهه‌های پیش از آن شکل گرفته بودند، توجه کنیم. یکی از مهم‌ترین عوامل، شرایط پس از جنگ جهانی اول و معاهده ورسای بود. این معاهده که در سال 1919 به امضا رسید، آلمان را به شدت تحت فشار قرار داد و تحمیل غرامت‌های سنگین و محدودیت‌های نظامی بر آن، احساس نارضایتی و خشم را در این کشور به وجود آورد. این شرایط به ظهور ناسیونالیسم افراطی و قدرت‌گیری حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر منجر شد.

علاوه بر این، بحران اقتصادی بزرگ در دهه 1930 نیز تأثیر عمیقی بر اوضاع جهانی داشت. این بحران که به بیکاری گسترده و فقر شدید در بسیاری از کشورها منجر شد، زمینه را برای ظهور رژیم‌های دیکتاتوری و افراطی فراهم کرد. در این شرایط، کشورهای مختلف به دنبال راه‌حل‌هایی برای مشکلات اقتصادی خود بودند و برخی از آن‌ها به سمت سیاست‌های تهاجمی و گسترش‌طلبانه روی آوردند. به عنوان مثال، ایتالیا تحت رهبری بنیتو موسولینی و ژاپن به دنبال گسترش قلمروهای خود بودند و این امر به تنش‌های بین‌المللی دامن زد.

در این میان، سیاست‌های تساهل و مماشات کشورهای غربی، به ویژه بریتانیا و فرانسه، نیز به تشدید بحران کمک کرد. این کشورها به جای مقابله با اقدامات تهاجمی آلمان نازی، سعی کردند با دادن امتیازات به هیتلر، او را از ادامه سیاست‌های تهاجمی‌اش بازدارند. این رویکرد نه تنها نتوانست جلوی جنگ را بگیرد، بلکه به هیتلر این احساس را داد که می‌تواند بدون عواقب جدی به گسترش قدرت خود ادامه دهد. در نتیجه، اشغال راینلند در سال 1936 و الحاق اتریش در سال 1938، نمونه‌هایی از این سیاست‌های تهاجمی بودند که با واکنش ضعیف کشورهای غربی مواجه شدند.

همچنین، ظهور اتحادهای نظامی جدید، مانند پیمان آلمان-ایتالیا و پیمان سه‌گانه با ژاپن، به تشدید تنش‌ها کمک کرد. این اتحادها نه تنها به تقویت قدرت محورهای تهاجمی کمک کردند، بلکه به کشورهای دیگر نیز این پیام را منتقل کردند که در صورت عدم اقدام، ممکن است به راحتی تحت تأثیر این قدرت‌ها قرار گیرند. در نهایت، حمله آلمان به لهستان در اول سپتامبر 1939، نقطه عطفی بود که به طور رسمی آغاز جنگ جهانی دوم را رقم زد. این حمله، واکنش فوری بریتانیا و فرانسه را به دنبال داشت و به این ترتیب، جنگی آغاز شد که عواقب آن تا سال‌ها بعد بر جهان سایه افکند. در مجموع، مجموعه‌ای از عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، به همراه عدم توانایی جامعه بین‌المللی در جلوگیری از تهاجم‌های نظامی، به شروع جنگ جهانی دوم منجر شد.

نقش آلمان نازی در آغاز جنگ

جنگ جهانی دوم، یکی از بزرگ‌ترین و مخرب‌ترین درگیری‌های تاریخ بشر، در سال 1939 آغاز شد و نقش آلمان نازی در این جنگ به‌ویژه در مراحل اولیه آن، بسیار تعیین‌کننده بود. پس از پایان جنگ جهانی اول و امضای معاهده ورسای در سال 1919، آلمان با تحمیل شرایط سخت و تحقیرآمیز مواجه شد. این معاهده نه تنها سرزمین‌های وسیعی را از آلمان گرفت، بلکه بار مالی سنگینی را نیز بر دوش این کشور گذاشت. این شرایط به نارضایتی عمومی و ظهور افکار افراطی در جامعه آلمان منجر شد و زمینه را برای قدرت‌گیری حزب نازی فراهم کرد.

آدولف هیتلر، رهبر حزب نازی، با وعده بازگرداندن عظمت آلمان و بهبود وضعیت اقتصادی، توانست حمایت گسترده‌ای از مردم جلب کند. او با استفاده از تبلیغات مؤثر و ایجاد حس ملی‌گرایی، به سرعت در سال 1933 به مقام صدراعظمی آلمان رسید. پس از آن، هیتلر به تدریج کنترل کامل کشور را در دست گرفت و با سرکوب مخالفان، نظامی دیکتاتوری را برقرار کرد. در این راستا، او به بازسازی ارتش آلمان و افزایش تسلیحات پرداخت و به‌طور علنی به نقض معاهده ورسای اقدام کرد.

در سال‌های بعد، هیتلر به دنبال گسترش قلمرو آلمان بود و این هدف را با سیاست‌های تهاجمی خود دنبال می‌کرد. در سال 1938، او اتریش را به‌طور کامل ضمیمه آلمان کرد و این اقدام به‌عنوان “اتحاد” شناخته شد. این عمل نه تنها نشان‌دهنده نیت‌های تهاجمی آلمان نازی بود، بلکه به‌طور مستقیم به افزایش تنش‌ها در اروپا منجر شد. در ادامه، هیتلر به سرزمین‌های چکسلواکی نیز چشم دوخت و با استفاده از سیاست “سازش” کشورهای غربی، موفق به تصرف ناحیه سودتنلند شد.

با این حال، اقدامات آلمان نازی به همین‌جا ختم نشد. در تاریخ 1 سپتامبر 1939، آلمان به لهستان حمله کرد و این حمله به‌عنوان نقطه عطفی در تاریخ جنگ جهانی دوم شناخته می‌شود. این اقدام نه تنها به‌طور مستقیم منجر به اعلام جنگ بریتانیا و فرانسه علیه آلمان شد، بلکه نشان‌دهنده آغاز یک جنگ فراگیر بود که به سرعت به دیگر نقاط جهان گسترش یافت. هیتلر با استفاده از استراتژی “جنگ برق‌آسا” (Blitzkrieg) به سرعت توانست بخش‌های وسیعی از اروپا را تحت کنترل خود درآورد.

در این راستا، نقش آلمان نازی در آغاز جنگ جهانی دوم به‌وضوح نمایان است. این کشور با استفاده از سیاست‌های تهاجمی و نظامی‌گری، نه تنها به تنش‌های بین‌المللی دامن زد، بلکه به‌طور مستقیم به آغاز یکی از بزرگ‌ترین درگیری‌های تاریخ بشر کمک کرد. در نهایت، این جنگ نه تنها به تغییرات عمده‌ای در نقشه سیاسی جهان منجر شد، بلکه تأثیرات عمیق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را نیز به همراه داشت که تا سال‌ها پس از پایان جنگ ادامه یافت.

تأثیر پیمان ورسای بر شروع جنگ

پیمان ورسای، که در سال 1919 به امضا رسید، به عنوان یکی از عوامل کلیدی در شکل‌گیری شرایطی که منجر به شروع جنگ جهانی دوم شد، شناخته می‌شود. این پیمان به دنبال پایان جنگ جهانی اول و به منظور تعیین مجازات‌ها و شرایط صلح برای آلمان و دیگر کشورهای محور جنگ، تنظیم گردید. با این حال، پیامدهای این پیمان به گونه‌ای بود که نه تنها به برقراری صلح منجر نشد، بلکه بذرهای نارضایتی و تنش‌های جدیدی را در اروپا کاشت.

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های پیمان ورسای، تحمیل خسارات سنگین مالی و نظامی بر آلمان بود. این کشور مجبور شد تا غرامت‌های کلانی را پرداخت کند و همچنین محدودیت‌های شدیدی بر روی ارتش خود اعمال نماید. این شرایط نه تنها به تضعیف قدرت نظامی آلمان انجامید، بلکه احساس تحقیر و نارضایتی عمیقی را در میان مردم این کشور ایجاد کرد. این احساسات به تدریج به یک جنبش ملی‌گرایانه تبدیل شد که در نهایت به قدرت‌گیری حزب نازی و آدولف هیتلر منجر گردید.

علاوه بر این، پیمان ورسای به تقسیم سرزمین‌های آلمان و از دست دادن مستعمرات آن انجامید. این تقسیمات نه تنها به کاهش قدرت اقتصادی آلمان کمک کرد، بلکه احساس بی‌عدالتی و نارضایتی را در میان مردم این کشور تشدید نمود. در این راستا، هیتلر توانست با بهره‌برداری از این نارضایتی‌ها، خود را به عنوان یک رهبر ملی‌گرا و احیاگر آلمان معرفی کند. او وعده داد که آلمان را به جایگاه سابق خود بازگرداند و به این ترتیب، حمایت گسترده‌ای از مردم جلب کرد.

از سوی دیگر، پیمان ورسای همچنین به ایجاد تنش‌های بین‌المللی و بی‌اعتمادی میان کشورهای اروپایی انجامید. بسیاری از کشورها، به ویژه ایتالیا و ژاپن، احساس کردند که در این پیمان به آن‌ها بی‌توجهی شده و حقوقشان نادیده گرفته شده است. این احساسات منجر به شکل‌گیری ائتلاف‌های جدید و در نهایت به بروز جنگ‌های جدیدی در سطح جهانی شد. به عنوان مثال، ایتالیا تحت رهبری موسولینی به دنبال گسترش نفوذ خود برآمد و در این راستا به جنگ‌های استعماری و نظامی دست زد.

در نهایت، می‌توان گفت که پیمان ورسای نه تنها به عنوان یک توافق صلح، بلکه به عنوان یک عامل تحریک‌کننده برای بروز جنگ جهانی دوم عمل کرد. این پیمان با ایجاد نارضایتی‌های عمیق و تنش‌های بین‌المللی، زمینه‌ساز ظهور رژیم‌های اقتدارگرا و جنگ‌های جدید شد. بنابراین، تأثیرات پیمان ورسای بر تاریخ معاصر اروپا و جهان غیرقابل انکار است و به وضوح نشان می‌دهد که چگونه یک توافق به ظاهر صلح‌آمیز می‌تواند به بروز بحران‌های بزرگ و جنگ‌های ویرانگر منجر شود.

حمله به لهستان: نقطه عطف جنگ

شروع جنگ جهانی دوم در تاریخ 1 سپتامبر 1939 با حمله آلمان نازی به لهستان آغاز شد. این حمله نه تنها نقطه عطفی در تاریخ جنگ جهانی دوم به شمار می‌رود، بلکه به عنوان یک تحول اساسی در سیاست‌های جهانی و روابط بین‌الملل نیز شناخته می‌شود. آلمان تحت رهبری آدولف هیتلر، با هدف گسترش قلمرو خود و تحقق آرمان‌های ناسیونالیستی، به لهستان حمله کرد. این اقدام، نقض آشکار توافقات بین‌المللی و معاهدات صلح بود که پس از جنگ جهانی اول به امضا رسیده بودند.

حمله به لهستان به سرعت به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. نیروهای آلمانی با استفاده از تاکتیک‌های نوین جنگی، از جمله جنگ برق‌آسا یا “Blitzkrieg”، به سرعت به عمق خاک لهستان نفوذ کردند. این تاکتیک شامل حملات هوایی، حملات زمینی سریع و هماهنگ، و استفاده از تانک‌ها و خودروهای زرهی بود که به آلمان اجازه می‌داد تا به سرعت برتری خود را در میدان جنگ به دست آورد. در مقابل، نیروهای لهستانی که به شدت از نظر تسلیحاتی و نظامی ناتوان بودند، نتوانستند به طور مؤثری از خود دفاع کنند.

در این میان، باید به نقش اتحاد جماهیر شوروی نیز اشاره کرد. در تاریخ 17 سپتامبر 1939، شوروی نیز به لهستان حمله کرد و این کشور را از دو جبهه تحت فشار قرار داد. این اقدام، به نوعی توافقی بود که بین آلمان و شوروی به امضا رسیده بود و به نام “پیمان مولوتوف-ریبنتروپ” شناخته می‌شود. این پیمان به دو کشور اجازه می‌داد تا مناطق نفوذ خود را در اروپا تقسیم کنند و به این ترتیب، لهستان به دو بخش تقسیم شد.

حمله به لهستان نه تنها به عنوان آغاز جنگ جهانی دوم شناخته می‌شود، بلکه به عنوان یک زنگ خطر برای دیگر کشورها نیز عمل کرد. پس از این حمله، کشورهای بریتانیا و فرانسه که به لهستان تضمین‌های امنیتی داده بودند، در تاریخ 3 سپتامبر 1939 به آلمان اعلام جنگ کردند. این اقدام، به طور رسمی آغازگر جنگ جهانی دوم در سطحی وسیع‌تر بود و به تدریج کشورهای بیشتری را درگیر این جنگ کرد.

در نتیجه، حمله به لهستان به عنوان یک نقطه عطف در تاریخ جنگ جهانی دوم، نه تنها سرآغاز یک درگیری بزرگ و ویرانگر بود، بلکه نشان‌دهنده تغییرات عمیق در ساختار سیاسی و نظامی اروپا نیز به شمار می‌رفت. این جنگ، که به مدت شش سال ادامه یافت، تأثیرات عمیق و ماندگاری بر تاریخ بشر گذاشت و به تغییرات بنیادینی در نقشه‌های جغرافیایی و سیاسی جهان منجر شد. از این رو، حمله به لهستان را می‌توان به عنوان یک نقطه عطف تاریخی در نظر گرفت که مسیر تاریخ را به طور قابل توجهی تغییر داد.

واکنش کشورهای جهان به آغاز جنگ

جنگ جهانی دوم، که در سپتامبر 1939 با حمله آلمان نازی به لهستان آغاز شد، واکنش‌های متنوعی را از سوی کشورهای مختلف در پی داشت. این جنگ نه تنها به عنوان یک درگیری نظامی، بلکه به عنوان یک نقطه عطف در تاریخ بشریت شناخته می‌شود. در این زمان، کشورهای مختلف با توجه به منافع ملی و شرایط سیاسی خود، به این بحران واکنش نشان دادند.

در ابتدا، کشورهای اروپایی به ویژه بریتانیا و فرانسه، به عنوان دو قدرت بزرگ آن زمان، به سرعت به این حمله واکنش نشان دادند. آنها با اعلام جنگ علیه آلمان، نشان دادند که نمی‌توانند تجاوزات نازی‌ها را تحمل کنند. این اقدام، به نوعی نشان‌دهنده عزم و اراده این کشورها برای مقابله با تهدیدات فاشیسم بود. در عین حال، کشورهای دیگر مانند ایتالیا و ژاپن، که به نوعی هم‌پیمان آلمان محسوب می‌شدند، به سرعت به این درگیری پیوستند و به گسترش جنگ کمک کردند.

از سوی دیگر، ایالات متحده در ابتدا تمایل چندانی به ورود به جنگ نداشت و سیاست عدم مداخله را دنبال می‌کرد. این کشور به دلیل تجربه تلخ جنگ جهانی اول، به دنبال حفظ صلح و ثبات داخلی بود. با این حال، با گذشت زمان و افزایش تهدیدات از سوی محورهای آلمان و ژاپن، تغییراتی در این رویکرد مشاهده شد. حمله ژاپن به پرل هاربر در دسامبر 1941، نقطه عطفی بود که ایالات متحده را به طور رسمی وارد جنگ کرد و به این ترتیب، جنگ جهانی دوم به یک درگیری جهانی تبدیل شد.

کشورهای دیگر نیز واکنش‌های متفاوتی نشان دادند. برای مثال، اتحاد جماهیر شوروی در ابتدا با آلمان توافق‌نامه عدم تجاوز امضا کرد، اما پس از حمله آلمان به شوروی در سال 1941، این کشور به یکی از اصلی‌ترین بازیگران جنگ تبدیل شد. شوروی با بسیج منابع انسانی و صنعتی خود، نقش مهمی در شکست نازی‌ها ایفا کرد و به تدریج به یکی از قدرت‌های بزرگ جهانی تبدیل شد.

در آسیا، چین نیز به عنوان یکی از کشورهای درگیر در جنگ، با تجاوزات ژاپن مواجه شد. این کشور با مقاومت در برابر نیروهای ژاپنی، به نوعی نماد مبارزه علیه فاشیسم در آسیا شد. واکنش‌های کشورهای دیگر مانند هند و کشورهای آفریقایی نیز تحت تأثیر شرایط جنگ و استعمار قرار داشت و بسیاری از این کشورها به دنبال استقلال و آزادی از سلطه استعمارگران بودند.

در نهایت، جنگ جهانی دوم نه تنها به تغییرات عمده در نقشه سیاسی جهان منجر شد، بلکه تأثیرات عمیقی بر روی فرهنگ، اقتصاد و جامعه جهانی گذاشت. واکنش‌های کشورهای مختلف به آغاز این جنگ، نشان‌دهنده تنوع دیدگاه‌ها و منافع ملی بود که در نهایت به شکل‌گیری یک نظم جدید جهانی انجامید. این جنگ، درس‌های زیادی برای بشریت به همراه داشت و یادآور اهمیت همکاری و دیپلماسی در جلوگیری از درگیری‌های آینده است.

پیامدهای اولیه جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی دوم، که در سپتامبر 1939 با حمله آلمان نازی به لهستان آغاز شد، به سرعت به یکی از بزرگ‌ترین و ویرانگرترین درگیری‌های تاریخ بشر تبدیل شد. پیامدهای اولیه این جنگ نه تنها بر کشورهای درگیر بلکه بر کل جهان تأثیر گذاشت و تغییرات عمیقی در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جوامع به وجود آورد. یکی از اولین پیامدهای جنگ، تغییرات عمده در نقشه‌های سیاسی اروپا بود. با شکست لهستان و تقسیم آن میان آلمان و اتحاد جماهیر شوروی، بسیاری از کشورها به سرعت تحت تأثیر این تحولات قرار گرفتند و مرزهای جدیدی شکل گرفت.

علاوه بر این، جنگ جهانی دوم به افزایش قدرت نظامی و اقتصادی کشورهای متخاصم منجر شد. آلمان نازی با استفاده از تاکتیک‌های نظامی نوین، به سرعت بخش‌های وسیعی از اروپا را تحت کنترل خود درآورد. این امر نه تنها به گسترش نفوذ آلمان کمک کرد، بلکه به ایجاد ترس و ناامنی در کشورهای همسایه نیز انجامید. در این میان، کشورهای متفقین نیز به سرعت به بسیج نیروهای خود پرداختند و تلاش کردند تا با این تهدید مقابله کنند. این وضعیت به افزایش تولیدات صنعتی و نظامی در کشورهای متفقین منجر شد و به نوعی، جنگ به یک محرک اقتصادی برای این کشورها تبدیل گردید.

در سطح اجتماعی، جنگ جهانی دوم تأثیرات عمیقی بر زندگی روزمره مردم داشت. بسیاری از مردان به جبهه‌های جنگ اعزام شدند و زنان به نیروی کار پیوستند تا جای خالی آن‌ها را پر کنند. این تغییرات نه تنها به تغییر نقش‌های جنسیتی در جامعه انجامید، بلکه به افزایش آگاهی اجتماعی و سیاسی زنان نیز کمک کرد. در نتیجه، پس از پایان جنگ، بسیاری از کشورها شاهد تغییرات عمده‌ای در حقوق و موقعیت اجتماعی زنان بودند.

از سوی دیگر، پیامدهای انسانی جنگ نیز بسیار قابل توجه بود. میلیون‌ها نفر در این درگیری‌ها جان خود را از دست دادند و بسیاری دیگر به دلیل جنگ ویران شدند. این وضعیت به ایجاد بحران‌های انسانی و پناهندگی در کشورهای مختلف منجر شد. همچنین، جنگ جهانی دوم به شکل‌گیری ایدئولوژی‌های جدید و ظهور جنبش‌های سیاسی مختلف انجامید. در این راستا، کمونیسم و فاشیسم به عنوان دو ایدئولوژی متضاد در صحنه جهانی مطرح شدند و رقابت میان آن‌ها به شکل‌گیری جنگ سرد در دهه‌های بعدی انجامید.

در نهایت، پیامدهای اولیه جنگ جهانی دوم نه تنها به تغییرات فوری در ساختار سیاسی و اجتماعی کشورهای درگیر منجر شد، بلکه تأثیرات عمیق و درازمدتی بر تاریخ بشر گذاشت. این جنگ، نه تنها به عنوان یک نقطه عطف در تاریخ نظامی بلکه به عنوان یک تغییر دهنده واقعی در زندگی انسان‌ها و روابط بین‌الملل شناخته می‌شود. به این ترتیب، جنگ جهانی دوم به عنوان یک رویداد کلیدی در تاریخ معاصر، درس‌های زیادی برای آینده به همراه داشت و تأثیرات آن هنوز هم در دنیای امروز احساس می‌شود.

سوالات متداول

1. **سوال:** جنگ جهانی دوم چه زمانی آغاز شد؟
**پاسخ:** جنگ جهانی دوم در تاریخ 1 سپتامبر 1939 آغاز شد.

2. **سوال:** چه کشوری با حمله به کدام کشور جنگ جهانی دوم را آغاز کرد؟
**پاسخ:** آلمان با حمله به لهستان جنگ جهانی دوم را آغاز کرد.

3. **سوال:** چه عواملی به شروع جنگ جهانی دوم منجر شد؟
**پاسخ:** عوامل شامل Treaty of Versailles، بحران اقتصادی 1929، و گسترش نازیسم در آلمان بود.

4. **سوال:** چه کشورهایی در ابتدا در جنگ جهانی دوم شرکت کردند؟
**پاسخ:** کشورهای اصلی شامل آلمان، ایتالیا و ژاپن (محور) و لهستان، بریتانیا و فرانسه (متفقین) بودند.

5. **سوال:** چه رویدادی باعث ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم شد؟
**پاسخ:** حمله به پرل هاربر در تاریخ 7 دسامبر 1941 باعث ورود ایالات متحده به جنگ شد.

6. **سوال:** جنگ جهانی دوم تا چه زمانی ادامه داشت؟
**پاسخ:** جنگ جهانی دوم تا تاریخ 2 سپتامبر 1945 ادامه داشت.

جمع بندی

جنگ جهانی دوم که در سال 1939 آغاز شد، نتیجه تنش‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از جنگ جهانی اول و معاهدات پس از آن بود. این جنگ به دلیل گسترش نازیسم و فاشیسم، تهاجم به کشورهای دیگر و عدم توانایی جامعه ملل در جلوگیری از این اقدامات آغاز شد. در نهایت، جنگ جهانی دوم به تغییرات عمده‌ای در نقشه سیاسی جهان، تأسیس سازمان ملل و شکل‌گیری جنگ سرد منجر شد و تأثیرات عمیقی بر تاریخ معاصر گذاشت.

نظرسنجی
نظر شما در مورد کیفیت این مقاله چیست؟
اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *