متن مقاله:
### اصل شعر
> ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
> معشوق همین جاست بیایید بیایید
> معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
> در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
> گر صورت بیصورت معشوق ببینید
> هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
> ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
> یک بار از این خانه بر این بام برآیید
> آن خانه لطیف است نشانهاش بگفتید
> از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
> یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید
> یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
> با این همه آن رنج شما گنج شما باد
> افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
### معنی ابیات
**بیت اول و دوم:** مولانا در این ابیات به حاجیانی که به سفر حج رفتهاند، میگوید که معشوق حقیقی (خداوند) در نزدیکی آنهاست و نیازی به سفرهای دوردست نیست. او بر این نکته تأکید میکند که خداوند در درون انسان حضور دارد و باید از درون به او رسید.
**بیت سوم و چهارم:** مولانا میگوید که اگر بتوانید معشوق را بدون تصور ظاهری ببینید، خود شما هم حاجی و هم خانه خدا و هم کعبه خواهید بود. او تأکید میکند که به جای سفرهای بیرونی، باید به سفر درونی پرداخت.
**بیت پنجم و ششم:** در این ابیات، مولانا به حاجیان میگوید که اگرچه بارها به سفر حج رفتهاید، اما بهتر است که یک بار هم به درون خود نظر کنید. او با این بیان، بر اهمیت خودشناسی تأکید میکند.
**بیت هفتم و هشتم:** مولانا از حاجیان میپرسد که اگر واقعاً به خانه خدا رسیدهاید، نشانی از خداوند را نشان دهید. او معتقد است که نشانههای واقعی حضور خداوند در درون انسانهاست.
**بیت نهم و دهم:** در پایان، مولانا میگوید که با وجود رنجهای سفر حج، این رنجها میتواند به گنج تبدیل شود، اما افسوس که خود حاجیان بر این گنج پردهاند و از درک آن عاجز هستند.
### تفسیر و تحلیل کلی شعر
شعر مولانا درباره سفر حج، بیش از آنکه به مناسک ظاهری بپردازد، بر سفر درونی و خودشناسی تأکید دارد. مولانا بر این باور است که حج واقعی سفری درونی است که به شناخت خداوند و درک حضور او در درون انسان منجر میشود. او در این شعر با بیانی عارفانه، مخاطبان را به تأمل درونی و درک معنوی دعوت میکند و به آنها یادآور میشود که خداوند همیشه در نزدیکی آنهاست و نیازی به جستجو در جهان بیرون نیست. این نگاه عمیق مولانا به حج، نشاندهنده اهمیت خودشناسی و سیر و سلوک معنوی در آموزههای اوست.